
کتاب نادر ابراهیمی زیر ذرهبین «راوی خبر»:
کتابی که عشق واقعی را برای جوانان توصیف میکند
به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «راوی خبر»؛ حمیده علیزاده منتقد کتاب طی یادداشتی نوشت: کتاب «چهل نامه کوتاه» به همسرم نوشته نادر ابراهیمی که چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۶۸ و چاپ چهلم آن در سال ۱۳۹۸ از انتشارات روزبهان منتشر شده است.
نادر ابراهیمی در فروردین ۱۳۱۵ در تهران به دنیا آمد، او داستاننویس، پژوهشگر، قصهنویس و مترجم آثار کودکان بود. علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینههای فیلمسازی، ترانهسرایی و روزنامهنگاری نیز فعالیت کرده است، از مشهورترین کتابهای ابراهیمی میتوان به کتاب «آتش بدون دود» اشاره کرد.
نویسنده کار نوشتن کتاب را همانطور که در ابتدای کتاب به آن اشاره کرده است در هنگام تمرین خطاطی که به گفته خودش تازه شروع کرده بود، در تنهایی - در فضایی که بوی تلخ مرکب ایرانی در آن میپیچد و صدای سنتی قلم نی، تسکیندهنده خاطرش میشده و اغلب به یاد همسرش میافتاده است، آغاز میکند. نامههایی که به صورت روان در مورد مسائل ریز و درشت زندگی که گاهی قلبهایشان را آزرده خاطر میکند. نامهها بیان اتفاقات روزمره یک زندگی عادی اما پردوام است که شاید خواننده کمتر به آنها توجه نموده و بابیان آنها در ذهنش مرور میشود. نامههایی سرشار از احساس و عاشقانه، پر از حرفهایی که شاید هر زن یا مردی بخواهد به همسرخود بگوید.
در نامه سیزدهم کتاب که برایم جالب بود این طور آمده که:
عزیز من!
زندگی مشترک را نمیتوان یک بار به خطر انداخت و باز انتظار داشت که شکل و محتوایی همچون روزگاران قبل از خطر داشته باشد.
چیزی، قطعاً خراب خواهد شد.
چیزی فرو خواهد ریخت.
چیزی دگرگون خواهد شد.
چیزی - به عظمت حرمت – که بازسازی و ترمیم آن بسی دشوارتر از ساختنن چیزی تازه است ....
کاسه بلور را نمیتوان یکبار از دست رها کرد، بر زمین انداخت، لگد مال کرد و باز انتظار داشت که همان کاسه بلورین روز اول باشد.
من، ممنون آنم که تو هرگز، در سختترین شرایط و دشوارترین مسیر، این کاسه نازک تنِ زودشکن بلورین را از دستهای خویش جدا نکردی ....
کتاب نه آنقدر طولانی و خستهکننده بلکه همراه با پیغامها و سخنانی جالب و شنیدنی است که در 138 صفحه به چاپ رسیده است، طراح جلد این کتاب زنده یاد استاد مرتضی ممیز است، وی طراح گرافیک، تصویرگر و استاد دانشگاه بود، او را پدر هنر گرافیک ایران مینامند.
نویسندهعشق خود به همسرش را همراه صفاتی در همسرش دیده مانند: قناعت، صبوری، خوبی خالصانه، تیماردار و...را یک به یک توصیف کرده است، حتی در بخشی از کتاب از همسرش به عنوان مهربانترین زندانبان تاریخ نام برده است، شاید با نوشتن این کتاب به زبانی دیگر به توصیف عشق خود به همسرش پرداخته است.
گاهی خواننده با نویسنده کتاب همراه شده وهمزادپنداری میکند و برای لحظاتی خود را پر از احساس و سرشار از عواطف میبیند و گاهی چشمان خود را که تر شدهاند آرام پاک میکند.
در اینجا با آوردن نامه هفدهم وصف عشق را از زبان ابراهیمی میشنویم:
عزیز من!
گهگاه، در لحظههای پریشان حالی، میاندیشم که چه چیز ممکن است عشق را به کینه، دوست داشتن را به بیزاری و محبت را به نفرت تبدیل کند...
راستش، اگر پای شخصیتهای داستانم در میان باشد، امکاناتی برای این چنین تبدیلهای مصیبت باری به ذهنم میآید – گرچه هنوز، هیچ یک از آنها را رغبت نکردهام که باور کنم و به کار بگیرم ... .
اما زمانی که این پرسش، مستقیماً، در باب رابطه من و تو به میان بیاید، اطمینان خدشهناپذیری دلگرم به اینکه هرگز چنین واقعهای منهدم کننده پیش نخواهد آمد. هرگز بارها و بارها اندیشیدهام، چه چیز ممکن است محبتِ مرا به تو، حتی مختصری تقلیل بدهد؟ چه چیز ممکن است؟
نه... به همه آن مسائلی که شاید به فکر تو هم رسیده باشد، فکر کردهام؛ اما قابل قبول نیست.
اعتماد به نفسی به وسعت تمامی آسمان داشته باش؛ چرا که ارادتِ من به تو ارادتی مصرفی نیست و به وسعت تمامی آسمان است.
قول میدهم:
در جهان، قدرتی وجود ندارد که بتواند عشق را به کینه تبدیل کند و این نشان میدهد که جهان، با همه عظمتش در برابر قدرت عشق چقدر حقیر و ناتوان است.
ای عزی من همچون تو در باب انهدام عشق، داستانهای بسیار خواندهام و شنیدهام، اما گمان میکنم – یعنی اعتقاد دارم که علت همه این ویرانیهای تاسفبار، صرفاً سست بودن اساس بنا بوده است و بیش از این حتی حقیقی نبودن بنا... .
عزیز من!
امروز بیش از همیشه عمرم خاک این وطن دردمندم را عاشقم و نمانده چیزی که کارم همه از عاشقی به جنون و آوارگی بکشد، بیش از همیشه آن جمله کوتاه که روزگاری درباره تو گفتم به دلم مینشیند و خالصانه بودنش را احساس میکنم: تو را چون خاک میخواهم همسر من!
در عشق من به این سرزمین آیا هرگز امکان تقلیلی هست؟
انتهای خبر/