
یادداشت اختصاصی «راوی خبر»:
مکانیسم ماشه؛ از تهدید حقوقی تا جنگ روانی
احد آقایی، کارشناس اقتصادی در خصوص مکانیسم ماشه نوشت: مطلقنگری، چه در قالب بزرگنمایی تهدید و چه در شکل کوچکشماری آن، مانع تصمیمگیری متعادل و عقلانی میشود. راه درست، نگاه چندلایه است؛ یعنی پذیرش همزمان تهدیدها و فرصتها.
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری «راوی خبر»؛ احد آقایی کارشناس اقتصادی و مدیر روابط عمومی سازمان صنعت، معدن و اقتصاد استان البرز نوشت: سه کشور اروپایی فرانسه، آلمان و بریتانیا با ارسال نامهای به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کردند که قصد دارند سازوکار موسوم به «مکانیسم ماشه» را برای بازگرداندن تحریمهای تعلیقشده علیه ایران فعال کنند. این اقدام، در حالی که از منظر حقوقی و سیاسی پیامدهایی دارد، بیش از آنکه واقعیت میدانی تازهای ایجاد کند، به میدان جنگ روانی شباهت دارد. در چنین شرایطی، آنچه بیش از خود مکانیسم ماشه خطرناک جلوه میکند، نگاه صفر و صدی و مطلقگرایانه به آن است؛ نگاهی که میتواند جامعه و تصمیمگیران را یا به ورطه یأس مطلق بکشاند یا به سهلانگاری و بیعملی سوق دهد.
مکانیسم ماشه چیست و چرا اهمیت دارد؟
مکانیسم ماشه اصطلاحی است که با توافق هستهای سال ۲۰۱۵ (برجام) وارد ادبیات سیاسی ایران شد. بر اساس بندهای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و مفاد توافق، هر یک از طرفهای مشارکتکننده میتواند در صورت ادعای «نقض جدی تعهدات»، فرآیندی را برای ارجاع موضوع به کمیسیون مشترک و نهایتاً شورای امنیت آغاز کند.
ویژگی مهم این سازوکار، «قدرت وتو معکوس» است. یعنی اگر یکی از اعضای دائم شورای امنیت از تصویب قطعنامهای جدید برای ادامه تعلیق تحریمها جلوگیری کند، تحریمها بهطور خودکار بازمیگردند. این ویژگی، مکانیسم ماشه را به یکی از حساسترین بخشهای برجام تبدیل کرده است.
از دید ایران، این سازوکار در ذات خود نشانه بیاعتمادی طرفهای غربی به پایبندی بلندمدت کشور بوده است؛ چرا که ابزاری دائمی برای اعمال فشار باقی میگذارد. در مقابل، غربیها آن را «ضمانت اجرایی توافق» معرفی میکردند. همین دوگانگی، از همان ابتدا مکانیسم ماشه را به موضوعی مناقشهبرانگیز بدل ساخت.
واکنشهای داخلی به نامه اروپاییها
انتشار خبر نامه سه کشور اروپایی به شورای امنیت، در فضای داخلی ایران واکنشهای متعددی برانگیخت.
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس در این خصوص تأکید کرد: «فضای اغراقآمیز مکانیسم ماشه فراتر از واقعیت است. نباید جامعه درگیر اضطراب غیرواقعی شود.»
روزنامه کیهان نوشت: «مکانیسم ماشه بیشتر جنبه روانی دارد و تأثیر عملی چندانی نخواهد داشت. راهحل ایران، همکاری با شرق و جنوب جهان است.»
برخی کارشناسان مستقل نیز هشدار دادند که بیتوجهی به ابعاد حقوقی و سیاسی این سازوکار میتواند کشور را در برابر فشارهای ناگهانی آسیبپذیر کند.
این تنوع واکنشها نشاندهنده وجود یک شکاف تحلیلی در داخل است: یک طیف تهدید را بسیار بزرگ و سرنوشتساز معرفی میکند و طیف دیگر آن را بیاهمیت جلوه میدهد. هر دو نگاه، در صورت غلبه بر افکار عمومی و تصمیمگیری، میتواند آثار زیانباری داشته باشد.
تهدید حقوقی یا ابزار روانی؟
از نظر حقوقی، فعالشدن مکانیسم ماشه میتواند به بازگشت تمام قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران منجر شود؛ قطعنامههایی که محدودیتهای گستردهای در حوزههای تسلیحاتی، مالی، بانکی و حتی فعالیتهای تحقیقاتی ایجاد میکردند.
اما واقعیت میدانی متفاوت است. بسیاری از این محدودیتها، بهویژه در بخش مالی و بانکی، هماکنون به دلیل تحریمهای یکجانبه آمریکا برقرار است. بنابراین، مکانیسم ماشه در بعد اقتصادی «اثر افزوده محدود» خواهد داشت.
در عوض، اهمیت اصلی این سازوکار در حوزه سیاسی و روانی است: القای روایت «ایران ناقض تعهدات بینالمللی» به افکار عمومی جهان؛ ایجاد تردید در فضای کسبوکار و سرمایهگذاری داخلی و محدود کردن فضای دیپلماسی ایران در سطح سازمان ملل.
به همین دلیل، بسیاری از تحلیلگران آن را بیش از یک تهدید عملی، یک ابزار جنگ روانی میدانند؛ ماشهای که بیشتر برای فشار روانی کشیده میشود تا برای شلیک واقعی.
خطر بزرگتر؛ مطلقنگری در تحلیل
مکانیسم ماشه به خودی خود میتواند تهدید باشد، اما خطر بزرگتر در نحوه مواجهه ما با آن است.
اگر این سازوکار بهعنوان پایان همهچیز تصویر شود، جامعه دچار یأس مطلق و انفعال خواهد شد. سرمایه اجتماعی آسیب میبیند و اعتماد عمومی به امکان اصلاح اوضاع از بین میرود.
اگر هم بهطور کامل بیاثر تلقی شود، سیاستگذاران کشور را بدون آمادگی در برابر تحولات آینده رها خواهند کرد. نتیجه آن میتواند شوکهای ناگهانی و پرهزینه باشد.
مطلقنگری، چه در قالب بزرگنمایی تهدید و چه در شکل کوچکشماری آن، مانع تصمیمگیری متعادل و عقلانی میشود. راه درست، نگاه چندلایه است؛ یعنی پذیرش همزمان تهدیدها و فرصتها.
تجربههای تاریخی و مقایسه تطبیقی
تاریخ معاصر نشان میدهد که نگاه صفر و صدی در برابر تحریمها و فشارهای خارجی، پیامدهای سنگینی برای کشورها داشته است.
عراق در دهه ۹۰ میلادی: صدام حسین تحریمها را موقتی و کماثر دانست. نتیجه، فروپاشی اقتصاد و شکلگیری بحران انسانی بود.
لیبی: قذافی ابتدا تحریمها را نادیده گرفت، سپس ناگهان تسلیم شد و برنامه هستهای خود را واگذار کرد؛ اما نهایتاً حکومتش سقوط کرد.
کره شمالی: نگاه «همه یا هیچ» موجب شد این کشور از مسیر تعامل جهانی فاصله بگیرد و به انزوای عمیقتری فرو برود.
این نمونهها نشان میدهد که میان اغراق در تهدید و انکار کامل، مسیر سومی وجود دارد: واقعبینی و آمادهسازی هوشمندانه.
پیامدهای احتمالی برای ایران
اگر مکانیسم ماشه فعال شود، ایران با سه پیامد اصلی روبهرو خواهد شد:
۱. فشار سیاسی بینالمللی: تصویر ایران در سازمان ملل بهعنوان کشوری «ناقض تعهدات» بازتولید میشود. این موضوع میتواند دست مخالفان ایران در عرصه جهانی را تقویت کند.
۲. پیامدهای اقتصادی غیرمستقیم: هرچند تحریمهای اصلی هماکنون برقرارند، اما فضای روانی میتواند تجارت و سرمایهگذاری را دشوارتر کند. بیم و هراس از ریسک همکاری با ایران در سطح جهانی افزایش خواهد یافت و سه. محدودیتهای دیپلماتیک: کشورهای بیطرف یا شرکای سنتی ایران ممکن است در تعامل با تهران محتاطتر شوند. حتی برخی کشورها که به دلیل منافع اقتصادی یا سیاسی تمایل به همکاری دارند، ممکن است زیر فشار افکار عمومی یا متحدان غربی عقبنشینی کنند.
این پیامدها به معنای «فاجعه مطلق» نیستند، اما بیتوجهی به آنها نیز پرخطر است.
راهبردهای پیشنهادی برای ایران
برای عبور از این چالش، مجموعهای از راهبردهای واقعبینانه پیشنهاد میشود:
۱.. دیپلماسی چندجانبه فعال: گفتوگو همزمان با اروپا، حفظ روابط راهبردی با روسیه و چین و بهرهگیری از ظرفیت کشورهای غیرمتعهد. ایران باید از دیپلماسی «یا شرق یا غرب» فاصله بگیرد و شبکه متنوعی از روابط ایجاد کند.
۲. تقویت تابآوری اقتصادی داخلی: کاهش وابستگی به نفت، اصلاح نظام بانکی، حمایت از تولید و صادرات غیرنفتی میتواند اثر فشارهای خارجی را کاهش دهد.
۳. مدیریت فضای رسانهای و افکار عمومی: جلوگیری از افراط و تفریط در تصویرسازی؛ رسانهها باید تهدید را واقعی نشان دهند، اما آن را به فاجعه یا شوخی تقلیل ندهند.
۴. ایجاد اجماع داخلی: انسجام نخبگان و جریانهای سیاسی بر سر راهبرد کلان، تا پیام واحدی به جامعه و جهان منتقل شود.
۵. بهرهگیری از حقوق بینالملل: فعالسازی تیمهای حقوقی و دیپلماتیک برای جلوگیری از سوءاستفاده سیاسی غرب از سازوکار ماشه.
سناریوهای محتمل آینده
سناریوی اول: بازگشت کامل تحریمهای سازمان ملل که فشار سیاسی افزایش مییابد، اما تغییر بنیادینی در اقتصاد ایجاد نمیکند؛ چون تحریمهای اصلی از قبل برقرارند؛ سناریوی دوم: استفاده ابزاری از مکانیسم ماشه که محتملترین سناریو این است که اروپا آن را بهعنوان اهرم فشار در مذاکرات بهکار گیرد، نه اجرای کامل و سناریوی سوم: بازتعریف توافق یا مسیر تازه دیپلماسی که اگر دیپلماسی فعال بماند، احتمال دارد این تهدید به بخشی از توافقی تازه تبدیل شود و خنثی گردد.
در پایان
مکانیسم ماشه، هرچند یک ابزار حقوقی حساس و تهدیدآمیز است، اما واقعیت این است که تهدید اصلی در چگونگی مواجهه ما با آن نهفته است.
اگر سیاستگذاران و رسانهها با نگاه صفر و صدی به آن بپردازند، جامعه یا در دام یأس و انفعال میافتد یا به سهلانگاری خطرناک کشیده میشود.
راه درست، رویکردی واقعبینانه و چندلایه است از جمله پذیرش تهدیدها، بهرهگیری از فرصتهای دیپلماتیک، تقویت اقتصاد ملی و مدیریت هوشمندانه افکار عمومی؛ در نهایت، مکانیسم ماشه بیش از آنکه ماشهای برای فروپاشی باشد، آزمونی برای سنجش بلوغ تحلیلی و تصمیمگیری ایران است.
انتهای خبر/