
قرآن در زندگی؛
سوره بقره، آیات ۱۷ تا ۲۴
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ (۱۷)
مَثل آنان(منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایى و نورشان را ببرد و آنان را در تاریكىهایى كه(هیچ) نمىبینند، رهایشان كند.
نكتهها:
مثال، براى تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد: مثال حقّ، به آب و باطل به كفِ روى آب. «۱» مثال حقّ به شجرهى طیّبه و باطل به شجرهى خبیثه. «۲» تشبیه اعمال كفّار به خاكسترى در برابر تندباد. «۳» و یا تشبیه كارهاى آنان، به سراب. «۴» تشبیه بتها و طاغوتها به خانه عنكبوت. «۵» تمثیل دانشمند بىعمل به الاغى كه كتاب حمل مىكند. «۶» و تمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى كه مرده است.
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعهاى از روحیّات و حالاتِ منافقان است.
پیامها:
نور اسلام عالمگیر است، ولى نورى كه منافقان در سایهى آن تظاهر به اسلام مىكنند، در شعاعى كمتر و روشنایى آن ناپایدار است. «أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ»
نقشهها و توطئههاى منافقان، به اراده الهى ناتمام مىماند. «ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ»
منافقان دچار وحشت و اضطراب، و در تصمیمگیرىهاى دراز مدّت، سردرگم هستند. «فِی ظُلُماتٍ لا یُبْصِرُونَ»
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ (۱۸)
آنان(از شنیدن حقّ) كر و(از گفتن حقّ) گنگ و(از دیدن حقّ) كورند، پسایشان(بسوى حقّ) باز نمىگردند.
نكتهها:
قرآن در ستایش برخى پیامبران مىفرماید: آنان دست و چشم دارند، «وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصارِ» «۱» شاید مقصود آن است كه كسى كه دست بتشكنى دارد دست دارد، كسى كه چشم خدابین دارد چشم دارد، پس منافقان كه چنین دست و چشمى ندارند، در واقع همچون ناقص الخلقههایى هستند.
نظر، غیر از بصیرت است. در سوره اعراف مىخوانیم: «تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْكَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ» (اعراف ۱۹۸)
در سورهى اعراف آیهى ۱۷۹ مىخوانیم: «لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون»
پیامها:
كسى كه از عطایاى الهى در راه حقّ بهره نگیرد، همانند كسى است كه فاقد آن نعمتهاست. «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْیٌ»
أَوْ كَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْكافِرِینَ (۱۹)
یا چون (گرفتاران در) بارانى تند از آسمانند كه در آن، تاریكىها و رعد و برقى است كه از ترس صاعقهها و بیم مرگ، انگشتان خود را در گوشهایشان قرار مىدهند. و (لى) خداوند بر كافران احاطه دارد.
پیامها:
منافقان غرق در مشكلات و نگرانىها مىشوند، و در همین دنیا نیز دلهره و اضطراب و رسوایى و ذلّت دامن گیرشان مىشود.
نگاهى به عملكرد و سرنوشت منافقان در جریان انقلاب اسلامى ایران، نشانهاى روشن براى این آیه است. دلهره، تفرقه، شكست، آوارگى، غربت، بىآبرویى، پناهندگى به كفّار و طاغوتها و جاسوسى، نتیجهى اعمالشان بود.
سرانجام نفاق، به كفر منتهى مىشود. «وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْكافِرِینَ» لذا در جاى دیگر قرآن مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْكافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً» (نساء ۱۴۰)
یَكادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۲۰)
نزدیك است كه برق، نور چشمانشان را برباید. هر گاه كه (برق آسمان در آن صحراى تاریك و بارانى) براى آنان بدرخشد، در آن حركت كنند، ولى همین كه تاریكى، ایشان را فرا گرفت بایستند. و اگر خداوند بخواهد، شنوایى و بینایى آنان را (از بین) مىبرد، همانا خداوند بر هر چیزى تواناست.
نكتهها:
منافقان، تاب و توان دیدن دلائل نورانى و فروغ آیات الهى را ندارند. منافقان در جامعه اسلامى هر چند گاهى چند قدمى پیش مىروند، ولى در اثر حوادث یا اتّفاقاتى از حركت باز مىایستند.
هر گاه گفته مىشود خداوند بر هر كارى قادر است، مراد كارهاى ممكن است.
مثلًا اگر گفتیم فلانى ریاضىدان است، معنایش آن نیست كه بتواند حاصل جمع ۲ و ۲ را ۵ بیاورد. زیرا این امر محال است، نه آنكه آن شخص قادر بر جمع نمودن آن نباشد.
پیامها:
منافق در مسیر حركت، متحیّر است.
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)
اى مردم! پروردگارتان كه شما و پیشینیان شما را آفرید، پرستش كنید تا اهل تقوا شوید.
سؤال:
در قرآن آمده است: «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ» یعنى عبادت كن تا به یقین برسى.
پس آیا اگر كسى به یقین رسید، نمازش را ترك كند؟! پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست كه هر گاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط مىكنى.
پیامها:
عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتى تقوى ایجاد نكند، عبادت نیست.
الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲)
آن (خداوندى) كه زمین را براى شما فرشى (گسترده) و آسمان را بنایى (افراشته) قرار داد و از آسمان، آبى فرو فرستاد و به آن از میوهها، روزى براى شما بیرون آورد، پس براى خداوند شریك و همتایى قرار ندهید با آنكه خودتان مىدانید (كه هیچ یك از شركا و بتها، نه شما را آفریدهاند و نه روزى مىدهند و اینها فقط كار خداست. )
پیامها:
یاد نعمتهاى الهى از بهترین راههاى دعوت به عبادت است.
وَ إِنْ كُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ (۲۳)
و اگر در آنچه بر بندهى خود(از قرآن) نازل كردهایم، شكّ دارید، اگر راست مىگویید(لااقل) یك سوره همانند آن را بیاورید و گواهان خود را غیر از خداوند بر این كار دعوت كنید.
فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِینَ (۲۴)
پس اگر این كار را نكردید، كه هرگز نتوانید كرد، از آتشى كه هیزمش مردم (گناهكار) و سنگها هستند و براى كافران مهیّا شده، بپرهیزید.
نكتهها:
در سورهى انبیاء مىخوانیم: «إِنَّكُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ»
شما و آنچه غیر از خدا پرستش مىكنید (بتهایتان)، هیزم دوزخید.
بنا بر این ممكن است مراد از سنگ در این آیه، همان بتها باشند كه مورد پرستش بودهاند، نه هر سنگى، «۲» تا آنان بدانند و به چشم خود ببینند كه كارى از بتها ساخته نبوده و نیست.
همچنین این سنگها در قیامت، همانند چاقوى خونى همراه پرونده قاتل، سند جرم و گناه آنان است.
انتهای خبر/