
تهدیدهای منطقهای؛
اسرائیل، آتشافروز خاورمیانه از غزه تا دوحه
از غزه تا دوحه، اسرائیل مرزهای خاورمیانه را با جنگ و بیثباتی درمینوردد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «راوی خبر»؛ اسرائیل در طول دهههای گذشته همواره خود را قربانی «تهدیدهای منطقهای» معرفی کرده و برای مشروعیت بخشیدن به سیاستهای تهاجمی خود، بهانهی «امنیت ملی» را بر زبان رانده است. اما واقعیت میدانی نشان میدهد که این کشور بیش از آنکه یک «قربانی» باشد، نقش یک «آتشافروز» را ایفا کرده است. تازهترین نمونه از این رویکرد، حمله هوایی به دوحه، پایتخت قطر، است؛ حملهای که نهتنها نقض آشکار قوانین بینالمللی بود، بلکه دامنهی تجاوزگری اسرائیل را به کشوری کشاند که نقش میانجی در گفتوگوهای آتشبس ایفا میکرد.
قطر؛ قربانی جدید سیاستهای تهاجمی
روز سهشنبه، جنگندههای اسرائیل دوحه را هدف قرار دادند. بنا بر گزارشها، این حملات با هدف ترور رهبران حماس انجام شد. هرچند هیچیک از رهبران ارشد حماس آسیب ندیدند، اما پنج عضو ردهپایین این گروه و یک مأمور امنیتی قطری کشته شدند و چندین غیرنظامی زخمی شدند. قطر بلافاصله این حمله را «نقض آشکار قوانین بینالمللی» خواند و از «تهدید جدی علیه غیرنظامیان» سخن گفت.
واکنشها به سرعت از سراسر جهان آغاز شد. بریتانیا، آلمان، مصر، لیبی، عربستان سعودی و کانادا این حمله را محکوم کردند. اتحادیه اروپا نیز آن را اقدامی غیرقانونی و عاملی برای تشدید تنشهای منطقهای دانست. قطر، که به درخواست واشنگتن در مسیر مذاکره با حماس گام برداشته بود، حالا خود را در جایگاه کشوری میبیند که میزبان پایگاه عظیم نظامی آمریکا است، اما امنیت شهروندانش از سوی نزدیکترین متحد واشنگتن نقض میشود.
توجیهات اسرائیل؛ یک نمایش نخنما
دفتر نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، این عملیات را «کاملاً مستقل» معرفی کرد و مدعی شد هدف آن، رهبران «تروریست» حماس بودهاند. یک مقام اسرائیلی حتی ادعا کرد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، این حمله را تأیید کرده است. اما کاخ سفید روایت دیگری ارائه داد: واشنگتن صرفاً پیش از حمله به قطر هشدار داده بود. دولت قطر نیز این ادعا را رد کرد و اعلام کرد که هیچگونه هماهنگی یا پذیرشی در کار نبوده است. این تناقضها بار دیگر نشان داد که اسرائیل در توجیه اقدامات خود، به دستکاری روایتها و سوءاستفاده از شکافهای سیاسی قدرتهای بزرگ متوسل میشود.
سابقهای طولانی از تجاوزگری
قطر ششمین کشوری است که پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در تیررس حملات مستقیم اسرائیل قرار میگیرد. در آن تاریخ، حمله حماس به جنوب اسرائیل حدود ۱۲۰۰ کشته و ۲۵۱ گروگان بر جای گذاشت. پاسخ اسرائیل، اما فراتر از «دفاع» بود: جنگی بیامان علیه غزه که تا امروز به مرگ بیش از ۶۵ هزار فلسطینی، عمدتاً زنان و کودکان، انجامیده است.
اما دامنه حملات اسرائیل تنها به غزه محدود نشد:
۱. غزه و کرانه باختری: بمباران بیوقفه، محاصره کامل، قطع آب و برق و تخریب زیرساختها. این منطقه امروز به نمادی از فاجعه انسانی بدل شده است.
۲. لبنان: حملات به مواضع حزبالله در جنوب لبنان که هر بار خطر شعلهور شدن جنگی گستردهتر را به همراه داشته است.
۳. یمن: هدف قرار دادن مواضع حوثیها، اقدامی که مرزهای بحران را به شبهجزیره عربستان کشاند.
۴. سوریه: پس از سقوط بشار اسد در دسامبر ۲۰۲۴، اسرائیل با بمباران مواضع گروههای مختلف، بیثباتی را تشدید کرد.
۵. ایران: در ژوئن ۲۰۲۵ حملات گسترده علیه تأسیسات نظامی و هستهای ایران انجام داد؛ اقدامی که با محکومیت شدید بینالمللی روبهرو شد و سایهی جنگی منطقهای را پررنگتر ساخت.
۶. قطر: و حالا حمله به دوحه، کشوری که تا پیش از این تلاش میکرد نقش میانجی در گفتوگوهای آتشبس ایفا کند.
این گستره نشان میدهد که اسرائیل به جای محدود کردن اقدامات خود به چارچوب دفاعی، در عمل مرزهای منطقه را به میدان بازی ویرانگر تبدیل کرده است.
اسرائیل و قانون بینالملل: بیاعتنایی مزمن
حمله به دوحه تنها تازهترین نمونه از بیاعتنایی اسرائیل به قوانین بینالمللی است. منشور سازمان ملل، حمله به کشورهای مستقل بدون مجوز شورای امنیت را نقض آشکار میداند. با این حال، اسرائیل بارها و بارها چنین حملاتی را انجام داده و معمولاً با حمایت یا سکوت قدرتهای غربی از مجازات گریخته است.
اگر قرار بود معیاری یکسان برای همه کشورها اعمال شود، حمله به قطر باید همانند حمله عراق به کویت در ۱۹۹۰ تلقی میشد: تجاوزی آشکار به حاکمیت ملی یک کشور مستقل. اما استانداردهای دوگانه در عرصه بینالملل، اسرائیل را در جایگاه «کشور استثنا» قرار داده است؛ کشوری که میتواند بیمحابا دست به حمله بزند و همچنان از حمایت دیپلماتیک و نظامی غرب برخوردار باشد.
پیامدهای منطقهای
این حمله پیامدهای چندلایهای برای منطقه دارد:
• تضعیف میانجیگری قطر: دوحه یکی از معدود کشورهایی بود که همزمان با حفظ روابط نزدیک با آمریکا و غرب، توانسته بود کانال گفتوگو با حماس را باز نگه دارد. حمله به این کشور میتواند روند مذاکرات آتشبس را تضعیف کند.
• افزایش بیاعتمادی: کشورهای عربی بارها هشدار دادهاند که تداوم حملات اسرائیل میتواند منطقه را به سوی یک جنگ فراگیر بکشاند. حمله به دوحه پیام روشنی دارد: هیچ کشوری—even متحد آمریکا—از تجاوز اسرائیل در امان نیست.
• افزایش نقش قدرتهای رقیب: وقتی اسرائیل به کشورهای عربی حمله میکند و غرب واکنشی جدی نشان نمیدهد، فضا برای حضور پررنگتر چین، روسیه و ایران در منطقه باز میشود. این تحولات به معنای بازترسیم نقشه ژئوپولیتیک خاورمیانه است.
اسرائیل، مانع صلح
حماس پس از حمله به دوحه اعلام کرد که این اقدام نشاندهنده عدم تمایل نتانیاهو به صلح است. این ادعا بیراه نیست. تجربه سالهای اخیر نشان داده است که دولت نتانیاهو همواره به جای پذیرش راهحل سیاسی، به ابزار نظامی متوسل میشود. بمباران غزه، حمله به کشورهای همسایه و حالا نقض حاکمیت قطر همه در یک مسیر واحد قرار دارند: مسیر تضعیف هرگونه ابتکار صلح.
حتی کشورهای غربی که به طور سنتی از اسرائیل حمایت میکنند، امروز نگرانند که این اقدامات میتواند منطقه را به نقطهای غیرقابل بازگشت بکشاند. اتحادیه اروپا حمله به دوحه را محکوم کرده و آن را «نقض قوانین بینالمللی» خوانده است. چنین مواضعی نشان میدهد که حتی در غرب هم صدای مخالفت با سیاستهای ماجراجویانه اسرائیل بلندتر شده است.
اسرائیل، آتشافروز خاورمیانه
از غزه تا بیروت، از دمشق تا صنعا، از تهران تا دوحه؛ اسرائیل طی دو سال گذشته منطقه را به شعلههای جنگ کشانده است. در هر یک از این کشورها، هزاران انسان قربانی سیاستی شدهاند که نامش «امنیت اسرائیل» است، اما ماهیتش چیزی جز گسترش آشوب و بیثباتی نیست.
حمله به قطر، کشوری که همزمان متحد آمریکا و میانجی صلح بود، نشان داد که اسرائیل نهتنها به دنبال صلح نیست، بلکه حتی حاضر است آخرین روزنههای امید برای آتشبس را نیز ببندد. جامعه جهانی اگر واقعاً به صلح و ثبات در خاورمیانه میاندیشد، باید اسرائیل را همانگونه که هست ببیند: یک آتشافروز دائمی.
تا زمانی که استانداردهای دوگانه بر نظام بینالملل حاکم است و اسرائیل میتواند بدون ترس از مجازات به کشورها حمله کند، نه تنها صلح در فلسطین دور از دسترس خواهد بود، بلکه کل منطقه در آتش بیثباتی خواهد سوخت.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان