
نسل بیپایان؛
چشمی برای تو؛ داستانی از ایثار، شهامت و عشق
به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «راوی خبر»؛ سردار شهید حمیدرضا گلکار در سال ۱۳۳۹ در استان تهران در خانوادهای با تقوا به دنیا آمد و در دامان پدری مؤمن و فداکار و مادری مهربان پرورش یافت.
پس از طی دوران کودکی در سن هفت سالگی قدم در راه تحصیل علم نهاد. حمیدرضا تا کلاس سوم ابتدایی را در تهران سپری کرد، به دلیل نقل مکان مجبور شد در مدرسهای دیگر به تحصیل ادامه دهد. او به دلیل داشتن استعداد و هوش بسیار بالا و اخلاق خوب و ادب نمونه بود.کلاس چهارم وپنجم ابتدایی را نیز در مدرسه ای در منطقه ی تهرانپارس پشت سر گذاشت.
او علاقه فراوانی به فراگیری علوم قرآنی و یادگیری صوت قرآن داشت و اکثر اوقات فراغت خود را در محافل مذهبی و مجالس قرآنی سپری می کرد. حمیدرضا همراه با خانواده خود در سال ۱۳۵۴ به استان البرز هجرت کردند و او تحصیلات خود را در مقطع متوسطه در دبیرستان دهخدای کرج ادامه داد و این دوره ی تحصیلی را نیز با موفقیت به اتمام رساند. هنگام تحصیل در این دبیرستان با همرزم دوران دفاع مقدس خود مهدی شرع پسند آشنا شد و از آن پس همواره در کنار یکدیگر به فعالیّت های انقلابی پرداختند.
در این دوره او برای رشد و نمو نهال انقلاب اسلامی وارد مبارزه علیه رژیم پهلوی گردید و با تلاشهای بی وقفه و شبانهروزی دل در گرو مبارزه سپرد. وی همراه شهید مهدی شرع پسند و دیگر دوستان همدل دبیرستانیاش به فعالیت های انقلابی پرداخت.
شهید گلکار هر از چندی درس و مدرسه را رها کرده و با یارانش به توضیح و پخش رساله و اعلامیههای امام خمینی (ره) در سطح کرج پرداخته یا در تظاهرات و راهپیماییها همگام با مردم سلحشور انقلابی شرکت میکردند. از آنجایی که در میان معلمها و مربیان دبیرستان خود از احترام خاصی برخوردار بود این احترام مانع از آن میشد که به او اعتراض کنند که چرا در بعضی از کلاسها حضور ندارد. او برای حضور فعال در صحنه های مختلف انقلاب تنها به شهرستان کرج اکتفا نمیکرد ودر راهپیماییهای میلیونی خودش را به هر سختی که بود به تهران میرساند و شرکت میکرد.
در تظاهرات خونین هفده شهریور ۱۳۵۷ در میدان ژاله (شهدا) حضور یافت و از نزدیک شاهد جنایات هولناک و فاجعه آن روز بود.
پس از آن واقعه شهید گلکار سه روز به خانه نرفت و خانوادهاش فکر میکردند که او در میدان ژاله به شهادت رسیده است. جمعه خونین چنان تحولی در شخصیت او پدید آورد که از او شخصیتی انقلابی و پرصلابت ساخت، از آن پس با خشمی مقدس به مبارزهاش علیه رژیم ستمشاهی وسعت بیشتری بخشید.
شهید گلکار در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی با شوری خاص و تلاشی خستگی ناپذیر در مبارزات انقلابی شرکت کرد و در این مسیر دوستان زیادی را همدل و همراهی میکرد. وی در آزادسازی مراکز نظامی و انتظامی شهرستان کرج نقش مهمی را ایفا نمود، او که از جان و دل به رهبرش عشق میورزید پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شور و امید کمر به خدمت و پاسداری از ارزشها و آرمانهای بلند انقلاب و امام بست، مدتی به عنوان محافظ به نگهبانی از مقر امام خمینی (ره)مشغول گشت.
این مدت را توفیقی الهی برای خود تلقی کرده از وجود معظم له در کسب معنویت کمال استفاده را نمود. پس از مدتی که حضرت امام (ره) دستور جهاد سازندگی را صادر فرمودند به عضویت جهاد سازندگی درآمد و از طریق این نهاد مردمی به مردم ستمدیده، محروم و مستضعف کشور خدمت نمود. مدتی نیز به عنوان بسیجی فعال در راه حفاظت از انقلاب اسلامی تلاشهای مستمری را به انجام رساند، وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد چند ماه به عنوان بسیجی داوطلبانه به جبهههای ایلام و گیلان غرب اعزام شد و خدمات و فعالیتهای مفیدی را در این محورها انجام داد.
از زمانی که قدم به جبهه گذارد دیگر طاقت نمیآورد در شهر بماند و همچون عاشقی که به معشوق خویش رسیده باشد خود را به جبهه وصل نموده بود، چندبار از شهرستان کرج تعدادی از بسیجیان مشتاق محل خود را جمع کرده و به جبهههای گیلانغرب برد بدین ترتیب او مدتی را در جبهه های مختلف غرب ایفای نقش نمود.
شهید گلکار وقتی تحرکات و جنبوجوشها را در جبهههای جنوب بیشتر دید همراه جمعیتی از بسیجیان و دوستان خود به این محورها رفت و حدوداً یک ماه نیز در آنجا جنگید. در اولین مرخصی خود از جبهه جنوب به کرج در زمستان ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد.
پس از گذراندن آموزشهای نظامی بسیار دشوار دوباره راهی جبههها شد و در مسئولیتهای مختلفی به فعالیت پرداخت.
او خیلی سریع توان و مدیریت نظامی خود را بر همگان ثابت کرد و مراحل رشد را طی کرد به طوری که در مدتی کوتاه به عنوان فرمانده گردان سلمان برگزیده گردید.
شهید گلکار در تاریخ ۲ فروردین ۱۳۶۱ در عملیات فتحالمبین به عنوان فرمانده گردان شرکت نموده و بار دیگر توانایی و لیاقت خود را در معرض نمایش گذارد، در این عملیات از ناحیه دست مجروح شد که با اصابت گلوله تانک استخوان دستش خرد شده و مدتی را در بیمارستان بستری شد.
او هنوز بهبودیاش را کاملاً بازنیافته به سوی جبههها شتافت و برای شروع عملیات رمضان خود را به خط مقدم رساند و با مسئولیت فرماندهی گردان وارد عمل شد و با دلاوری تمام نیروها را هدایت میکرد.
او در این عملیات نیز از ناحیهی فک و صورت به شدت مجروح شد به طوری که استخوان فکش در هم شکست و گلولهای از دهانش وارد شده به طور معجزهآسایی در یک میلیمتری پشت نخاع نشسته بود، فک و دهانش سه ماه بسته بود.
سرانجام پس از ماهها جهاد و ایثار و چهاربار مجروحیت به آرزوی دیرین خود رسید و در اسفند ماه ۱۳۶۲ در عملیات خیبر با جانفشانی و مقاومت حماسی در مقابل نیروهای زرهی دشمن جان خود را داد تا نیروهایش را از محاصر دشمن در آورد. او یک تنه به مقاومت پرداخت و چندین تانک دشمن را منهدم کرد و در همان منطقه در سن بیست و سه سالگی شهید و مفقود شد. پس از ۹ سال پیکر مطهرش به ایران بازگشت و در گلزار شهدای امام زاده محمد حصارک کرج به خاک سپردند.
آثار تولید شده درباره شهید حمیدرضا گلکار
کتاب «چشمی برای تو»؛ شامل ۱۵ فصل؛ روایتی از سیره شهیدِ شاخصِ البرزی سردار شهید «حمیدرضا گلکار» است.
تحقیق و قلم: ناهید گلکار
بازنویسی: سالومه سادات شریفی
انتشارات: سوره مهر
تعداد صفحات: ۱۷۳ صفحه
در بخشی از وصیتنامه شهید این گونه آمده است:
«سعی کنید امام را بشناسید. قدر او را بدانید. من که در عمر کوتاهم نتوانستم نه ایشان را بشناسم و نه از کرامات این شخصیت بزرگوار چیزی دانستم.
سپاه یک شغل نیست. سپاه سیری است که اگر در این مسیر درست گام بنهیم، به هدف و کمال میرسیم. و سفارش میکنم مواظب باشید قدمهایتان به خارج از مسیر کشیده نشود.»
انتهای خبر/