
قرآن در زندگی؛
سوره بقره، آیات ۲۵ تا ۲۹
كارهاى شايسته و صالح، در صورتى ارزش دارد كه برخاسته از ايمان باشد، نه تمايلات شخصى و جاذبههاى اجتماعى.
وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۲۵)
و كسانى را كهایمان آورده و كارهاى شایسته انجام دادهاند، مژده بده كه برایشان باغهایى است كه نهرها از پاى(درختان) آن جارى است، هر گاه میوهاى از آن (باغها) به آنان روزى شود، گویند: این همان است كه قبلًا نیز روزى ما بوده، در حالى كه همانند آن نعمتها بهایشان داده شده است(نه خود آنها) و براى آنان در بهشت همسرانى پاك و پاكیزه است و در آنجا جاودانهاند.
نكتهها:
شاید مراد از «مُتَشابِهاً» این باشد كه بهشتیان در نگاه اوّل، میوهها را مانند میوههاى دنیوى مىبینند و مىگویند: شبیه همان است كه در دنیا خورده بودیم، لكن بعد از خوردن مىفهمند كه طعم و لذّت تازهاى دارد. و شاید مراد این باشد كه میوههایى به آنان داده مىشود كه همه از نظر خوبى و زیبایى و خوش عطرى یكسانند و مانند میوههاى دنیا درجه یك، دو و سه ندارد.
در قرآن، معمولًاایمان و عمل صالح در كنار هم مطرح شده است، ولىایمان بر عمل صالح مقدم قرار گرفته است.
همسران بهشتى دو نوع هستند:
الف: یكى حور العین كه همچون لؤلؤ و باكره هستند و در همان عالم آفریده مىشوند. «أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً» ب: همسران مؤمن دنیایى كه با چهرهاى زیبا در كنار همسرانشان قرار مىگیرند.
پیامها:
۱. ایمان قلبى باید توأم با اعمال صالح باشد.
۲. كارهاى شایسته و صالح، در صورتى ارزش دارد كه برخاسته ازایمان باشد، نه تمایلات شخصى و جاذبههاى اجتماعى.
۳. ما در دنیا نگرانِ از دست دادن نعمتها هستیم، امّا در آخرت این نگرانى نیست. «وَ هُمْ فِیها خالِدُونَ»
إِنَّ اللَّهَ لا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ كَفَرُوا فَیَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ كَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ كَثِیراً وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِینَ (۲۶)
همانا خداوند از اینكه به پشهاى(یا فروتر) یا بالاتر از آن مثال بزند شرم ندارد، پس آنهایى كهایمان دارند مىدانند كه آن(مثال) از طرف پروردگارشان به حقّ است، ولى كسانى كه كفر ورزیدند گویند: خداوند از این مثل چه منظورى داشته است؟ (آرى، ) خداوند بسیارى را بدان(مثال) گمراه و بسیارى را بدان هدایت مىفرماید.(امّا آگاه باشید كه) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمىكند.
نكتهها:
مثالهاى قرآن، براى همهى مردم است و از هر نوع مثلى نیز در آن آمده است:
«وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ». البتّه این مثلها را نباید ساده انگاشت، زیرا دانشمندان، كُنه آن را درك مىكنند: «وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ». در مثال زدن، تذكّر، تفهیم، تعلیم، بیان و پردهبردارى از حقایق نهفته است.
بعضى از مخالفان اسلام كه از برخورد منطقى و آوردن مثلِ قرآن عاجز ماندند، مثالهاى قرآن را بهانه قرار داده و مىگفتند: شأن خداوند برتر از آن است كه به حیواناتى چون مگس یا عنكبوت مثال بزند.
اصولًا چرا خداوند از مثال زدن به پشه، شرم كند؟ مگر آفریدن پشه، شرم داشت كه مثال زدن به آن نیز شرم داشته باشد؟
كوچكى پشه نباید مورد بهانه باشد، زیرا همین پشه تمام اعضاى فیل را در اندازه كوچكتر دارد و علاوه بر آن دو شاخك نیز دارد. خرطوم تو خالىِ آن همانند ظریفترین و دقیقترین سرنگ است كه مىتواند این پشهى كوچك، بزرگترین حیوان را عاجز كند. از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه به كوچكى پشه ننگرید كه هر چه فیل دارد او هم دارد، به علاوه دو بال كه فیل ندارد.
و این مثالها با مقام خداوند سازگار نیست. و بدینوسیله در آیات قرآن تشكیك مىكردند. خداوند با نزول این آیه به بهانهگیرىهاى آنان پاسخ مىدهد.
سؤال: چرا خداوند گروهى را با قرآن و مثالهاى آن گمراه مىكند؟
پاسخ: خداوند كسى را گمراه نمىكند، بلكه هر كس در برابر حقایق قرآن بایستد، خود گمراه مىشود و بدین معنى مىتوان گفت كه قرآن، سبب گمراهى او گردید.
پیامها:
۱. در بیان حقایق، شرم و خجالت پسندیده نیست. «لا یَسْتَحْیِی»
۲. حقایق والا و مهم را مىتوان با زبان ساده و مثال بیان نمود.
۳. انسانِ حقیقتجو، از هر نورى راه را مىیابد، ولى شخص بهانهگیر و اشكالتراش، به هر چراغى خرده مىگیرد.
۴. كفر و لجاجت، عامل بهانهگیرى است.( خانم میگه وقت ندارم برم خونه مادرشوهرم. چطور برایفامیل خودت وقت داری؟ )
الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (۲۷)
(فاسقان) كسانى هستند كه پیمان خدا را پس از آنكه محكم بستند مىشكنند، و پیوندهایى را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىنمایند، و در زمین فساد مىكنند، قطعاً آنان زیانكارانند.
در اسلام وفاى به عهد واجب است، حتّى نسبت به كفّار. و عهدشكن، منافق معرّفى شده است، هر چند كه اهل نماز باشد. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: «لا دین لمن لا عهد له»
خداوند در این آیه فرمان داده تا با گروههایى پیوند و رابطه داشته باشیم: «أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» در روایات آن گروهها چنین معرّفى شدهاند: رهبران آسمانى، دانشمندان، خویشاوندان، مؤمنین، همسایگان و اساتید.
و هر كس رابطهى خود را با این افراد قطع كند، خود خسارت مىبیند. زیرا جلو رشد و تكاملى را كه در سایه این ارتباطات مىتوانسته داشته باشد، گرفته است.
پیامها:
۱. به پیمان فاسقان، اعتماد نكنید. كسى كه پیمان خداوند را نقض مىكند، به عهد و پیمان دیگران وفادار نخواهد بود.
۲. اسلام با انزوا مخالف است.
كَیْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاكُمْ ثُمَّ یُمِیتُكُمْ ثُمَّ یُحْیِیكُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (۲۸)
چگونه به خداوند كافر مىشوید، در حالى كه شما(اجسام بىروح و) مردگانى بودید كه او شما را زنده كرد، سپس شما را مىمیراند و بار دیگر شما را زنده مىكند، سپس به سوى او باز گردانده مىشوید.
نكتهها:
۱. سؤال از عقل و فطرت، یكى از شیوههاى تبلیغ و ارشاد است. «كَیْفَ تَكْفُرُونَ»(همین که میگوییم خودت قضاوت کن) تفكّر در تحولات مرگ و حیات، بهترین دلیل بر اثبات وجود خداوند است.
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (۲۹)
اوست آن كس كه آنچه در زمین است، همه را براى شما آفریده، سپس به آفرینش آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان، استوار نمود و او بر هر چیزى آگاه است.
پیامها:
۱. هستى، براى بشر آفریده شده است. «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»
۲. هیچ آفریدهاى در طبیعت بیهوده نیست، هر چند ما راه استفاده از آن را ندانیم.
۳. دنیا براى انسان است، نه انسان براى دنیا. «خَلَقَ لَكُمْ»
۴. انسان مىتواند از نظر علمى، به جایى برسد كه از تمام مواهب طبیعى بهرهگیرى كند و اسرار هستى را كشف و آن را تسخیر نماید
انتهای خبر/